یک بچه یازدهماهه داشت که خانهنشینش کرده بود. کرونا کارگاه همسرش را راکد کرده و در آستانه تعطیلی قرار داده بود. خستگی سروکلهزدن با بچه از یک طرف و نگرانیهای اقتصادی از طرف دیگر، او را به فکر انداخت که کاری انجام دهد.
مینا گرجستانی با پول حاصل از فروش ساندویچساز اضافهای که در خانه داشت، یک دوک نخ خرید و کسبوکارش را راه انداخت، اما حالا پس از چهارسال، او و همسرش کارآفرینانی هستند که برای افراد تحت پوشش بهزیستی و خیریه، دورههای آموزشی رایگان مکرومهبافی برگزار میکنند و بافتههای آنها را برایشان میفروشند. گرههای مکرومهبافی مینا و همسرش، گرههای زندگی خیلیها را باز کرده است.
گالری مینا گرجستانی و همسرش، جواد مروی پر از بافتههایی است که حاصل گرههای دستانشان است. لوستر، جاگلدانی، دیوار آویز، فرش، صندل، تاب و... همهچیز اینجا هست.
میناخانم که خودش هم فکر نمیکرد ایدهاش اینطور بگیرد، تعریف میکند: سال۹۸ که بهخاطر کرونا و پسر یکسالهام خانهنشین شده بودم، دنبال کاری بودم که سرگرمم کند. در اینترنت مکرومهبافی را دیده بودم. دو تا ساندویچساز داشتم. یکی از آنها را فروختم و با پولش نخ مکرومهبافی خریدم. یک جفت صندل بافتم. دوستم تشویقم کرد که عکس هرچه را میبافم در فضای مجازی بگذارم. یکی که فروخته میشد، باز نخ میخریدم و یکی دیگر میبافتم.
همسرم هم سفارشها را به دست مشتریها میرساند. دو سه ماه بعد آنقدر کاروبار او میگیرد و تعداد سفارشهایش زیاد میشود که به تنهایی نمیتواند از پس انجام آن بربیاید. همسرش هم همراهش میشود و پابهپای هم تا نیمههای شب بیدار میمانند و مکرومه میبافند.
جوادآقا میگوید: اردیبهشت که شروع کردیم، تابستان کاروبارمان گرفته بود و حتی سفارش از عمدهفروشها داشتیم، اما پاییز بازارمان کمتر شد و تاحدی خوابید. من احساس کردم اگر مغازه داشته باشیم، بهتر میتوانیم کار کنیم. در مسیرهای رفتوآمدم یک پاساژ نوساز و خلوت دیدم. چون تازه افتتاح شده بود، اجارههایش تقریبا یکدهم مغازههای حاشیه بود. یک وام خانگی به ما افتاده بود که با همان پول، رهن را دادیم و بهجای هزینه دکور، مغازه را با بافتههای خودمان تزیین کردیم.
میناخانم که از یادآوری آن روز به وجد آمده است، با ذوق و شوق میگوید: همان روز افتتاحیه همه محصولاتی را که برای دکور بافته بودیم، خریدند و مغازه خالی شد.
باتوجهبه اینکه افتتاحیه مغازهشان در اسفند سال۱۳۹۹ بوده است، محصولاتی مرتبطبا سفره هفتسین هم بافته بودند که خیلی مورداستقبال مردم قرار گرفت.
سفارشهای مغازه و فضای مجازی این زوج مکرومهباف آنقدر زیاد شد که دیگر خودشان بهتنهایی نمیتوانستند از عهدهاش برآیند و تصمیم گرفتند دوره آموزشی رایگان بگذارند تا بدینطریق نیرو جذب کنند.
ادامه ماجرا را جوادآقا اینگونه تعریف میکند: فردی هنردوست و دغدغهمند به نام ابوالفضل مکرمیفر کارهای ما را دید و از آنجاییکه خودش با خیریهها در ارتباط بود، پیشنهاد کرد این دورهها را برای افراد تحت پوشش خیریه برگزار کنیم؛ ما هم استقبال کردیم.
او ادامه میدهد: اولین افراد که آموزش دیدند و تمایل به ادامه کار داشتند، خیران هم پای کار آمدند و با کمک آنها کارگاهی برای آموزش و اشتغال این افراد احداث شد. مسئولان بهزیستی هم از این روند استقبال کردند و آنها هم تقاضا دادند که برایشان کلاسهای آموزشی بگذاریم.
در کارگاه این زوج کارآفرین از سال۹۸ تاکنون به پنجاهنفر آموزش مکرومهبافی داده شده است. هرکدام از افراد آموزشدیده اگر بخواهند، میتوانند مستقل کار کنند؛ اگر هم تمایل داشته باشند، بافتههایشان از آنها خریداری میشود و در گالری میناخانم و جوادآقا به فروش میرسد.
این زوج کارآفرین، آموزش به افراد یکی از خوابگاههای بهزیستی را که بیستنفرند، شروع کردهاند و قرار است در همین ماههای پیش رو افراد هفتخوابگاه تحت پوشش بهزیستی را رایگان آموزش دهند.
آنها که به گفته خودشان اولین مغازه تولیدی مکرومهبافی مشهد را احداث کردهاند، حالا شاگردانشان رقبایشان هستند و دارند این هنر را توسعه میدهند.
میناخانم میگوید: سال۹۹ در مشهد ما اولین تولیدکننده بودیم که در مغازه فروش مستقیم و آموزش داشتیم. آنموقع خیلی کم، کسی این هنر را بلد بود. حتی خیلی از مشهدیها، این محصول را از تولیدکنندههای دیگر شهرها میخریدند. تکوتوک مغازهای اگر بود، خودشان از جاهای دیگر محصولات مکرومه را تهیه میکردند.
افرادی را میدیدیم که هزارجور گرفتاری داشتند و فقط به این امید که گرههای ما گرهی از زندگیشان را باز کند، آموزشها را ادامه دادیم
حالا با اینکه به قول معروف دست زیاد شده است، باز هم این زوج جوان، آموزشهای رایگان را با ارادهای قویتر از قبل ادامه میدهند. میناخانم میگوید: اولش برای اینکه جوابگوی سفارشات خودمان باشیم، به آموزش رایگان پرداختیم، اما بعد که با بهزیستی و خیریه وارد همکاری شدیم، قضیه فرق کرد. افرادی را میدیدیم که هزارجور گرفتاری داشتند و فقط به این امید که گرههای ما گرهی از زندگیشان را باز کند، آموزشها را ادامه دادیم. خیلی هم سخت هست.
بعضی از آنها حتی قادر نیستند بهدرستی با متر اندازهگیری کنند. سواد کافی ندارند و آگاهکردنشان نیاز به صبر و حوصله زیادی دارد. ولی وقتی نتایج مثبتش را میبینیم، شور و شوق و انگیزهمان برای ادامهدادن راهمان بیشتر میشود.
جوادآقا که خاطرهای در ذهنش زنده شده است، ادامه میدهد: پارسال مردی مسن و ورشکسته به ما مراجعه کرد. از قدیم شغلش بافت فرش دستباف بود، اما در چند سال اخیر، کاروبارش کساد شده و به ورشکستگی رسیده بود. نزد ما آمد و میخواست ببیند میتواند از این راه درآمد کسب کند. کار را به او آموختیم و خیلی زود یک فرش مکروفه بافت که برایش فروختیم. از آن موقع تا الان بیشاز هزار متر فرش بافته است که حتی بعضیهایشان صادر شدهاند.
او میگوید: کسانی هستند که مکرومههای بافتهشده ما را خریداری میکنند و ازطریق واسطههایی که دارند، به کشورهای دیگر ازجمله آلمان صادر میکنند، اما متأسفانه ما چنین واسطههایی نداریم که بهطور مستقیم خودمان با آنها کار کنیم.
او معتقد است اگر اسپانسرهایی باشند که کارشان را توسعه دهند، نیازمندان بسیاری میتوانند چرخ زندگیشان را از این راه بچرخانند. به نظر او و همسرش هرچند که اکنون دست زیاد شده است و افراد متعددی در حال مکرومهبافی هستند، چون این حرفه خیلی تقاضا دارد و از طرفی تنوع و خلاقیت زیادی در آن میتوان داشت، همچنان بازار خودش را دارد و هرچه افراد بیشتری واردش میشوند، تقاضا برای محصولاتش بیشتر میشود.
میناخانم معتقد است، چون نخهای مکرومهبافی از پنبه و مواد طبیعی است و ازطرفی محصولات با دست بافته میشود، پر از انرژی مثبت است و هرکس آنها را میبیند، حس خوب میگیرد. به نظر او این طبیعی و دستساز بودن مکرومه، باعث شده است که اقبال عمومی به آن روزبهروز بیشتر شود و طرحها و گرههای جدیدی خلق شود که هرکدام زیبایی خاص خود را دارند.
* این گزارش پنجشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.